سلام 14
نیست ٬هست ٬نیست ٬هست ٬نیست ٬ . . .
خط مقطع سفید
سوهای سرخ متحرک
سیاه بی پایان از صفر مبدأ تا مثبت بی نهایت
دایره آبی
فلش قرمز
پیچ .
وزش هرم داغ کویر
سرگردانی تارهای مو
مثلث قرمز
ــــــــــــ
نور قرمز ــ تکان های مداوم
خوشی دو نفره
بی خبر از زمانِ دقیق
باید ساعت آخر باشد
جمعه ناگزیر باز می آید
نور قرمز ــ گفتگوهای ظاهراً رسمی ٬
دور از انحراف
(ما می دانیم ــ آنها هم می دانند)
من می دانم ــ تو هم می دانی
به شنیدن و دیدن و بودن هم
نیازمندیم
بهانه می طلبیم
موضوع مهم نیست
چیزی بگویم بی ربط وبه چشمانت بنگرم
[تا خودم را٬تنهاییم رانبینم
جوابی دهی
و
زمان را با در کنار هم بودن بکشی
احیا کنی
فقر دیواری که پشت دهی به آن٬
استحکام زمینی که پا کوبی به آن ثبات
باز هم بیا از تعداد واحدهای پاس شده
رنگ لباس آن رهگذر
فیلم محبوبمان
نویسنده و رمانش
شعر شاعر آشنا
سخن بگوییم و همچنان این راز در دل نهان داریم .
کنون همه ارزش ها عبثند٬
بهانه ی تجربه با هم بودن .
پنجشنبه شب ۲۳ تیرماه ۸۴
جاده کویری شهداد